کلماتم را
در جوی سحر میشویم
لحظههایم را
در روشنی بارانها
تا برای تو شعری بسرایم، روشن
تا که بیدغدغه بیابهام
سخنانم را
در حضور باد
این سالک دشت و هامون
با تو بیپرده بگویم
که تو را
دوست میدارم تا مرز جنون
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : چهار شنبه 29 مرداد 1393برچسب:, | 16:38 | نویسنده : Lonely boy | نظر بدهید